گفته اندآنگاه كه حُر بن يزيد رياحي از لشكريان عمرسعد كناره مي گرفت تا به سپاه حق الحاق يابد ، « مهاجر بن اوس» به او گفت : « چه مي كني؟ مگر مي خواهي حمله كني ؟ » ... و حُر پاسخي نگفت ، اما لرزشي سخت سراپايش را گرفت. مهاجر حيرت زده پرسيد : «والله در هيچ جنگي تو را اينچنين نديده بودم و اگر از من مي پرسيدند كه شجاع ترين اهل كوفه كيست، تو را نام مي بردم. اما اكنون اين رعشه اي كه در تو مي بينم از چيست؟» |
برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:
شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:
بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .